سید اسماعیل نصرالهی آیا تکرار استیون هاوکینگ؟
باورتون میشه ، انگار زندگی مسیر خودش را می رود، با یک برنامه مدون، وفقط به ما عرضه می شود و هرکس فراخور فهم ودرک خودش عکس العملی نشان میدهد. در زمان ها و مکان های مختلف!! بیایید از یک افق جدید و از بالای بالا، بدون قید زمان، به جریان تاریخ نگاه کنیم.
یه سوال مهم: چرا مطالعه و خواندن داستان ها و سرنوشت دیگران اینقدر تاکید شده ؟ هم در آموزه های دینی و به صراحت در معجزه قرآن آمده و هم در آموزه های سنتی ، قومی و فرهنگی ما شرقی ها به حکایت و قصه ، مطالعه کتاب و رمان تاکید زیادی شده است و هم در منابع علمی و پژوهشی ، به روایت و پیشینه و داستان ، توجه زیادی دیده می شود تا جایی که در رشته ما ، رویکرد درمانی به نام روایت درمانی ، در سبک های فرزند پروری، تکنیک قصه درمانی، استفاده از تمثیل و ضرب المثل البته با اشاره به داستان و روایت زمینه ای آن بسیار کارآمد و مفید گزارش شده و توصیه می شود.
فکر می کنید چرا؟؟ آیا به غیر از این است که تاریخ تکرار می شود؟؟ اگر چیز دیگه ای به ذهنتان می رسد لطفا با ما به اشتراک بگذارید و ما را در از نظرتان محروم نکنید.
بیایید از داستان های گذشتگانمان استفاده و بهره برده و درس بگیریم تا محکوم به تکرار اشتباه نشده و اینکه از تجاربشان برای صرفه جویی در زمان و سرمایه استفاده و بهره برداری مفید داشته باشیم.
بیایید تاریخ و گذشته را بدانیم وحال این اراده و خواست ماست که یا دست به سینه بنشینیم و بگذاریم سیل تکرار و تکرار ما را با خود ببرد و یا جور دیگه ای همان داستان را تمام کنیم. یا انتخاب کنیم که عکس العمل بهتری داشته باشیم و یا نهایتا اینکه پایان بدتری را رقم بزنیم.
من معتقدم هر چه بشود از منفعل ماندن ونقش میت را ایفا کردن بهتر است.
لطفا به این دو عکس توجه کنید:
بیوگرافی سید اسماعیل نصرالهی
سید اسماعیل نصراللهی در سن ۱۸ سالگی است و در سال ۱۳۸۴ در روستایی به نام ساروی مرودشت در استان فارس به دنیا آمده است. در زمانی که اسماعیل تنها ۹ ماهه بود، والدینش متوجه شدند که او دارای معلولیت است و قادر به حرکت نیست.
خانواده سید اسماعیل نصراللهی :
مادری که اخم نمی کند، سرزنش نمی کند، مقایسه نمی کند،خیلی چیز ها را نمی بیند، خسته نمی شود .
مادری که فقط معلولیت و محدودیت حرکتی فرزندش را ندید بلکه توانمندی و استعداد او را هم دید.”از کودکی به او می گفتم تو نخبه هستی”
وقتی اسماعیل تنها ۹ ماهه بود، متوجه شدیم که او دارای معلولیت است و قادر به حرکت نیست. به پزشکان مختلفی مراجعه کردیم، اما همه آنها تأیید کردند که او دارای یک بیماری نادر است و در آینده قادر به حرکت نخواهد بود. به تدریج وضعیت اسماعیل به گونهای شد که حتی قادر به ورق زدن کتاب هم نیست. خانم پری حجی زاده، مادر سید اسماعیل پرستار است و بیان میکند که به دلیل وضعیت فرزندم، 14 سال است که شبکار هستم تا روز بتوانم به فرزندم کمک کنم و نیازهایش را برآورده کنم. رتبه 25 او نتیجه روزانه 10تا 12 ساعت مطالعه بوده است. نباید نقش حیاتی مادر اسماعیل نصراللهی را فراموش کرد. شنیدن این جملات راحت نیست چه برسد زندگی کردن این واژه ها. کار هر کسی نیست. آقای ؟ نصرالهی پدر اسماعیل، فقط می دانیم دندانپزشک است!! حتی اسمش را هم نشنیدیم؟ چراا؟!
مقاله پیشنهادی : استفاده از قدرت تلقین
دستیابی نصرالهی به رتبه ۲۵ کنکور سراسری
اگرچه اسماعیل نصراللهی دارای معلولیت بود، اما هرگز امید خود را از دست نداد و تلاش بیوقفهای برای تحصیلات خود انجام داد ( چرا؟ واقعا این همه انگیزه از کجاآمده؟) در نهایت، در سن ۱۸ سالگی موفق شد رتبه ۲۵ در آزمون کنکور سراسری را کسب کند.
علاوه بر این، نصراللهی در رشته شطرنج نیز تجربیات بزرگی را تجربه کرده است. او موفق شد قهرمانیهای بسیاری در این رشته به دست آورد و در مسابقات ملی نیز موفق به کسب جایگاهها و مقاماتی شود.
اسماعیل یکی از برجستهترین و منحصربهفردترین داوطلبان کنکور سال جاری است. بدون شک، او در رقابت نامتعادل با سایر داوطلبان قرار گرفته و با تلاش فراوان، موفق به کسب رتبه ۲۵ در آزمون کنکور شده است. شما وجه تمایز اسماعیل را در چه می بینید؟ آیا فقط وضعیت جسمانی او متفاوت بود؟ انگیزه و اراده اش چطور؟
می گویند سید اسماعیل نصرالهی به تحصیلات فلسفی و تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه تهران علاقه مند است. ( چرا فلسفه؟ چرا اینقدر عمیق؟)
تمام زندگی این جوان جالب و متفاوت است حتی درخواست او از مقامات دانشگاه!!
شرایط تحصیل غیرحضوری را برایم فراهم بشود. اسماعیل جان، اسماعیل نازنین، اسماعیل قهرمان، چرا اینقدر کم؟!
این کم خواهیت مطمئنا از کوتاه بودن افق زندگیت نیست، می دانم. ما پرواز تو را در انتهای رویای همسن و سالهایت دیده ایم. ولی واقعا چرا؟
نکند از بضاعت محدود مسولان مربوطه اطلاعی داری؟
نکند نگران شرمندگی آنها از ناتوانی آنها هستی؟
اسماعیل جان داستان زندگی استیون هاوکینگ را خوانده ای؟ میدانم که نوع بیماری و روند پیشرفت آن در شما دوتا فرق دارد. ولی من نگاهم به تشابهات شماست. چه نقطه مشترکی بین شما وجود دارد که دیدن عکس تو به سرعت نور مرا به یاد استیون انداخت؟ به سرعت دنبال عکسش گشتم، تا این همه شباهت شما را که حسی دریافت کرده بودم، به عینیت هم ببینم.
آیا تکرار استیون هاوکینگ
استیون هاوکینگ از جمله مهمترین فیزیکدانان و محبوبترین نویسندگان انگلیسی به شمار میآید که برای ابداعات خلاقانه و تلاش برای زندگی مفید با وجود بیماری در شهرت پیدا کرد. او سالها با بیماری خود مبارزه کرد و مرگ خود را به تأخیر انداخت. استیون در مورد مرگ گفت: من هیچگاه از مرگ نمیترسم؛ ولی عجلهای هم برای آن ندارم. من هنوز کارهای زیادی برای انجام دارم.
خانواده استیون هاوکینگ
استیون ویلیام هاوکینگ (Stephen William Hawking) هشتم ژانویه ۱۹۴۲ (دی ۱۳۲۰) در شهر دانشگاهی آکسفورد متولد شد. پدر و مادر وی فرانک و ایزابل هاوکینگ بودند. خانواده او از طبقه متوسط بودند و زندگی ساده در خانه ای شلوغ و فرسوده اما مملو از کتاب داشتند که عادت به مطالعه را در فرزنداشان تقویت می کرد. پدر پزشک و مادر استیون از کودکی به علم ریاضیات علاقه داشت و آرزوی دانشمند شدن را در سر میپروراند، اما در مدرسه به عنوان یک شاگرد خودسر و به ویژه بدخط شناخته میشد. او هرگز خود را در محدوده کتابهای درسی مقید نمیکرد، بلکه چون با مطالعات آزاد سطح معلوماتش از کلاس بالاتر بود همیشه سعی داشت در کتابهای درسی اشتباهاتی را یافته و با معلمان به جروبحث بپردازد.
هاوکینگ در ۱۷ سالگی به کالج دانشگاه آکسفورد وارد شد تا در آنجا به تحصیل علوم طبیعی با تأکید بر فیزیک بپردازد. او از همان زمان به اخترشناسی، فیزیک و کیهانشناسی علاقهمند شد زیرا در خود کنجکاوی شدیدی مییافت که به رمز و راز ستارگان و آغاز و انجام کیهان پی ببرد.
بیشتر بخوانید : هماهنگی و یگانگی تربیتی
بیماری استیون هاوکینگ
در سال آخر تحصیل هاوکینگ علایم بیماری در او بیشتر نمایان شد. در آکسفورد در پاگرد پلههای دانشگاه زمینخورده و سرش به زمین اصابت کرده بود و اندکی حافظهاش را از دست داده بود. گاهی هم گره زدن بند کفش برایش دشوار بود. در سال ۱۹۶۳ پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد.
آزمایشهایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمانناپذیری به نام ALS یا همان اسکلروز جانبی آمیوتروفیک را نشان داد. این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار میدهد و کم کم اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد میکند به طوری که به مرور توانایی هر گونه حرکتی از شخص سلب میشود .
معمولاً مبتلایان به این بیماری بیدرمان مدت زیادی زنده نمیمانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیشبینی شده بود. هاوکینگ به کمبریج بازگشت و دچار ناامیدی و اندوه عمیقی شد اما کم کم روحیه خود را بازیافت.
ازدواج استیون با جین وایلد
هاوکینگ 1964با جین آشنا شد، استیونی که مدتها ایمان و اعتقادش را از دست داده بود با آشنایی با جین و افکارش احساس نزدیکی و برگشت به زندگی را تجربه کرد. از نظر هاوکینگ: “این اتفاق همه چیز را تغییر داد”. او اکنون چیزی داشت که بخاطرش زندگی می کرد . اگر قرار بود ازدواج کند پس باید شغل و کاری داشته باشد و لازم بود که به درجه دکتری برسد. اعتماد به نفسش را دوباره به دست آورد و بر دکترا و موضوع مناسب برای پایان نامه دکتری تمرکز کرد.
از افکار تاثیر گذار جین وایلد بر استیون بدانیم: او به اعتقاد داشت و طبعا خوش بین بود. او معتقد بود “که هر چیزی برای هدف ومنظوری خلق و آفریده شده. مهم نیست که اتفاقات نامطلوب و نامناسب دیده می شوند، بلکه ممکن است چیز خوب و مطلوبی از آن حاصل شود.”
استیون هاوکینگ در سال ۱۹۶۵، کار برای دریافت دکتری تخصصی را آغاز کرد، و در همان سال با جین وایلد ازدواج کرد. در سال ۱۹۶۷ اولین فرزند پسر این زوج، رابرت و در سال ۱۹۷۰ دخترشان بنام لوسی بدنیا آمد. فرزند سوم آنها بنام تیموتی نیز در سال ۱۹۷۹ متولد شد. زندگی مشترک این دو تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت.
یعنی سالی که در بیمارستان بستری شد و در آنجا عاشق پرستاری به نام (الین میسون) شد و با او در سال ۱۹۹۵ ازدواج کرد. ( کاش زنده بود و از او میپرسیدم چراا؟!) سال ها بعد فرزندان استیون هاوکینگ به پلیس مراجعه می کنند با این اتهام که پدرشان مورد آزار فیزیکی ضرب و شتم از طرف همسر خود میشود .
البته این اتهام توسط خود استیون رد میشود و دیگر پلیس دست از پیگیری میکشد اما او از همسر جدیدش در سال ۲۰۰۶ جدا میشود. این جدایی باعث شد تا به خانواده خود نزدیک تر شود، با جین والید آشتی میکند. استیون هاوکینگ پس از جدایی از همسر دوم خود با دخترش ۵ رمان با موضوع علمی، برای کودکان منتشر کرد.
استیون هاوکینگ چگونه حرف میزد؟
استیون هاوکینگ که به دلیل ابتلاء به بیماری امکان تحرک نداشت از سیستم جدیدی که با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده بود، برای صحبت کردن استفاده میکرد. از این روی صدای او آهنگی رباتیک داشت. هاوکینگ اذعان میکرد که صدایش هنوز کمی رباتی است ولی تأکید میکرد که به دنبال صدایی «طبیعیتر» نیست: «این صدا حالا به نشانه من تبدیل شده و حاضر نیستم آن را با یک صدای طبیعی با لهجه بریتانیایی عوض کنم.»
او افزود شنیده است کودکانی که به صدای کامپیوتری نیاز دارند ترجیح میدهند صدایی شبیه به او داشته باشند. شرکت انگلیسی سوئیفت در ساخت این دستگاه مشارکت داشت. تکنولوژی هوش مصنوعی این شرکت میدانست که پروفسور هاوکینگ چطور میاندیشد و بر این اساس واژهای را پیشنهاد میداد که این دانشمند قصد استفاده از آن را داشت.
در یک برش از زندگی علمی و خانوادگی هاوکینگ و بدور از اعتقادات ، باورهای سیاسی و اجتماعی و فردی او، توجه به سبک زندگی ، امید و انگیزه و تکیه برتوانمندیش که متاثر از خانواده وخصوصا همسرش بود، این سوال پر رنگ تر می شود که
وظیفه من، تو و مسولین در مقابل سید اسماعیل و هزاران سید اسماعیل گم نام دیگر کشورمان چیست؟؟!!
چتری امن برای خانواده
مرکز مشاوره و روانشناسی نیلوفر آبی با دارا بودن مجوز رسمی سازمان بهزیستی کشور با مدیریت سرکار خانم دکتر خدیجه سادات باقرزاده تاسیس شده است. کلینیک نیلوفرآبی با دارا بودن جمعی از مشاوران خبره ، اساتید دانشگاه و درمانگران مفتخر است در خدمت شما عزیزان باشد .
لازم به ذکر است که کلیه خدمات این مجموعه توسط متخصصان دوره دیده در زمینههای مختلف روانشناسی عرضه می شود .
همچنین به استحضار می رساند در مرکز مشاوره نیلوفر آبی به طیف گستردهای از مشکلات روانشناسی ، روانپزشکی ، کودک و نوجوان و بزرگسال به صورت فردی ، زوج ، خانواده و گروهی رسیدگی می شود .
نیلوفر آبی ، همراه شماست تا یک زندگی ایدهآل داشته باشید .