داستان شازده کوچولو
” نوشتۀ آنتوان سنت اگزوپری”
کتاب شازدهکوچولو که خیلی از مشاوران خوب روانشناسی به خواندن آن توصیه میکنند، از زبان خلبانی روایت میشود که هواپیمایش در یکی از صحراهای دوردست آفریقا خراب شده است و آنجا با موجود کوچک عجیبی آشنا میشود: شازدهکوچولو، او از سیارهای دوردست به زمین آمده است.
شازدهکوچولو بسیار کنجکاو و دوستداشتنی است و در ضمن این که سؤالاتش را از خلبان میپرسد و با او حرف میزند، ماجرای سفرش را نیز برای او تعریف میکند:
او از سیارۀ بسیار کوچکی آمده است که در آن تنها زندگی میکرده است.
روزی متوجه روییدنِ گل زیبایی در سیارهاش میشود و بعد از بگومگویی که با گلش میکند، قصد میکند که سیارهاش را ترک کند.
او سفرش را آغاز میکند و به سیارات مختلفی میرود که زمین، آخرین آنهاست.
در سیارۀ اول یک پادشاه زندگی میکند که به دنبال یک رعیت است و از شازدهکوچولو میخواهد رعیت او باشد. سیارۀ دوم خانۀ مردی خودپسند است که دوست دارد شازدهکوچولو ستایشگر او باشد.
سیارۀ سوم جایگاه میخوارهای است که مدام میخورد تا میخواره بودنش را فراموش کند.
در سیارۀ چهارم تاجری زندگی میکند که مدام در حال شمردن و تملک چیزها، همۀ چیزها حتا ستارگان و سیارههاست و درگیر عدد و رقم است.
در سیارۀ پنجم شازدهکوچولو به فانوسبانی برمیخورد که موظف است هر یک دقیقه، فانوس سیاره را روشن و خاموش کند چون سیاره بسیار کوچک است و هر یک دقیقه به دور خودش میچرخد و شب و روزش بسیار کوتاه است.
شازدهکوچولو در سیارۀ ششم جغرافیدانی را میبیند که مدام مشغول ثبت چیزها در کتابهای قطور خود است اما او گلها را چون «فانی» هستند در کتابهای خود ثبت نمیکند.
شازدهکوچولو نهایتاً به زمین فرود میآید؛ در صحرای بیآب و علفی در آفریقا. او ماری را میبیند که به او میگوید حتی اگر پیش آدمها هم برود احساس تنهایی خواهد کرد و به او قول میدهد که اگر روزی دلش خواست دوباره به سیارهاش برگردد، میتواند او را با قدرت جادوییاش دوباره به آنجا برگرداند؛ زیرا او حلال تمام معماها و مشکلات است.
او پس از آن به گلی برمیخورد که روزی عبور کاروانی را از صحرا دیده و به همین دلیل تعداد آدمها را شش هفت تا میداند که چون ریشه ندارند، باد آنها را این طرف و آن طرف میبرد.
شازدهکوچولو از کوهی بالا میرود و هرچه سلام میکند، تنها تکرار صدای خودش را میشنود و گمان میکند زمین سیارۀ عجیبی است که آدمهایش هرچه را میشنوند، تکرار میکند در حالی که در سیارۀ خودش گلی داشته که همیشه اول حرف میزده.
همچنین او به باغ گلی برمیخورد که پر از گلهای زیبا همانند گل خودش در سیارۀ خودش هستند، میفهمد گلش به دروغ خودش را تنها گل جهان میدانسته.
اما در ادامه با روباهی آشنا میشود که نگاهش را به گلش تغییر میدهد زیرا با او دربارۀ اهلی شدن و وابستگی و زمانی صحبت میکند که او برای گلش گذرانده و همین، باعث میشود که گلِ او برای او یگانه باشد.
در انتهای داستان، عاقبت شازدهکوچولو نزد مار بازمیگردد تا به قولش وفا کند و او را به سیارۀ خودش بازگرداند، با یک دید عمیق میتوان هر موجودی که شاهزاده کوچولو با آن روبه رو میشود را به یک نوع و تیپ از شخصیتهای آدمی نسبت داد. (این نکته خودشناسی و انسان شناسی این کتاب است.)
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۲۸۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ محسوب میشود.
کتاب شازده کوچولو «خوانده شدهترین» و «ترجمه شدهترین» کتاب فرانسویزبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده است. از این کتاب به طور متوسط سالی ۱ میلیون نسخه در جهان به فروش میرسد.

چتری امن برای خانواده
مرکز مشاوره و روانشناسی نیلوفر آبی با دارا بودن مجوز رسمی سازمان بهزیستی کشور با مدیریت سرکار خانم دکتر خدیجه سادات باقرزاده تاسیس شده است. کلینیک نیلوفرآبی با دارا بودن جمعی از مشاوران خبره، اساتید دانشگاه و درمانگران مفتخر است در خدمت شما عزیزان باشد.
لازم به ذکر است که کلیه خدمات این مجموعه توسط متخصصان دوره دیده در زمینههای مختلف روانشناسی عرضه میشود.
همچنین به استحضار میرساند در مرکز مشاوره نیلوفر آبی به طیف گستردهای از مشکلات روانشناسی، روانپزشکی، کودک و نوجوان و بزرگسال به صورت فردی، زوج، خانواده و گروهی رسیدگی میشود.
نیلوفر آبی، همراه شماست تا یک زندگی ایدهآل داشته باشید.
یک پاسخ
عالیه خیلی مفیده👌🏻👌🏻👌🏻